خلاصه کتاب غول کوچک، مشکل بزرگ ( نویسنده کیت مک مولان )

کتاب «غول کوچک، مشکل بزرگ» از کیت مک مولان، نوزدهمین جلد از مجموعه محبوب «مدرسه نابودکنندگان اژدها»، داستان ویگلاف، پسری باهوش و مهربان را روایت می کند که در ماجرایی هیجان انگیز، برای نجات اژدهای دوست داشتنی اش، وروجک، از دست یک دختربچه غول، به جای زور و بازو، از فکر و خلاقیتش استفاده می کند.

تا حالا شده به این فکر کنید که توی دنیایی پر از اژدها و شوالیه های قلدر، واقعاً قهرمان کیه؟ آیا حتماً باید قوی ترین باشی تا قهرمان بشی؟ یا اینکه میشه با یه عالمه فکر و یه ذره مهربونی، کاری کرد که زور بازو پیشش کم بیاره؟ کیت مک مولان، نویسنده دوست داشتنی کلی از کتاب های بچه ها، توی کتاب «غول کوچک، مشکل بزرگ» که جلد نوزدهم از مجموعه خیلی باحال «مدرسه نابودکنندگان اژدها» هست، دقیقاً همین رو به ما نشون میده. این کتاب پر از ماجراست، از خنده روده برت می کنه و تهشم یه عالمه حرف خوب برای گفتن داره که به دل آدم میشینه. بیاید با هم بریم یه گشتی تو دنیای این کتاب بزنیم و ببینیم ویگلاف چطور تونسته با هوشش، غول بزرگی رو که مشکل ساز شده بود، شکست بده.

درباره نویسنده: کیت مک مولان

کیت مک مولان، نویسنده ایه که اگه توی دنیای کتاب های کودک و نوجوان بگردید، محاله اسمش به چشمتون نخوره. ایشون سال ۱۹۷۴ توی سنت لوئیس، میسوری به دنیا اومده و قبل از اینکه بشه نویسنده محبوب ما، یه معلم دلسوز و حرفه ای بوده. همین پیشینه معلمی اش خیلی هم توی کارهای نوشتاریش اثر گذاشته؛ چون خوب میدونه چی برای بچه ها جذابه و چطور میشه یه موضوع مهم رو جوری گفت که هم به دلشون بشینه و هم ازش یاد بگیرن.

سبک نوشتاری کیت مک مولان واقعاً خاص و دوست داشتنیه. اگه کتاب هاش رو بخونید، می بینید که چقدر از طنز هوشمندانه توی دیالوگ ها و موقعیت ها استفاده می کنه. شخصیت هایی که خلق می کنه، همشون واقعی به نظر میان، حتی اگه یه اژدها یا یه غول باشن! اون بلد نیست حرف های کلیشه ای بزنه و همین باعث میشه داستان هاش خیلی تازه و جذاب باشن. مک مولان توی ادبیات کودک و نوجوان یه جایگاه ویژه داره، مخصوصاً با همین مجموعه «مدرسه نابودکنندگان اژدها» که کلی طرفدار پیدا کرده. اون تونسته با کتاب هاش، به بچه ها نشون بده که قهرمان بودن فقط به زور بازو نیست، بلکه گاهی اوقات یه مغز پر از فکر و یه قلب مهربون، خیلی بیشتر از شمشیر و زره به کار میاد. از کارهای دیگه اش هم میشه به «انتقام بانو اژدها»، «سنگ سیاه چال» و «تربیت اژدها در ۹۷ مرحله» اشاره کرد که همشون مهر و امضای کیت مک مولان رو دارن.

معرفی دنیای مدرسه نابودکنندگان اژدها

تصور کنید یه مدرسه ای هست که توش به جای اینکه ریاضی و علوم و تاریخ یاد بدن، قراره بهتون یاد بدن چطور یه اژدها رو نابود کنید! آره، «مدرسه نابودکنندگان اژدها» دقیقاً همینه. یه جای خنده دار و عجیب و غریب که هدفش تربیت شوالیه هاییه که برن اژدها بکشن و دنیا رو از دست این موجودات غول پیکر نجات بدن. اما خب، این مدرسه با اون چیزی که فکر می کنید یه مدرسه شوالیه گری جدیه، زمین تا آسمون فرق داره. همه چیزش یه جورایی کج و معوج و طنزآمیزه. از قوانین مسخره اش گرفته تا مدیر و معلم هاش که هر کدوم یه شخصیت بامزه و بعضاً بی عرضه دارن.

حالا توی این مدرسه، یه قهرمان اصلی داریم که اصلاً شبیه بقیه شوالیه ها نیست. اسمش ویگلافه. ویگلاف یه پسر لاغر و نحیفه که نه زور بازو داره و نه اصلاً دلش میاد یه مورچه رو اذیت کنه، چه برسه به اژدها! اما به جاش یه عالمه هوش داره، خیلی مهربونه و از اون مهم تر، فکرش خوب کار می کنه. اون دقیقاً برخلاف کلیشه های رایج شوالیه گریه و همین هم هست که اونو انقدر خاص و دوست داشتنی کرده. داستان «غول کوچک، مشکل بزرگ» هم توی همین دنیای دیوونه بازی و خنده دار اتفاق میفته. این کتاب نوزدهمین جلد از مجموعه بیست جلدیه «مدرسه نابودکنندگان اژدها» است و اگه از این کتاب خوشتون بیاد، کلی داستان دیگه از ویگلاف و ماجراهای خنده دارش توی این مجموعه منتظر شماست. این جلد خاص، هم مستقل از بقیه داستان ها قابل خوندنه و هم به خوبی در کنار بقیه جلدهای مجموعه قرار می گیره.

خلاصه کامل و فصل به فصل غول کوچک، مشکل بزرگ

کتاب «غول کوچک، مشکل بزرگ» (Little Giant, Big Trouble) با یه مشکل بزرگ شروع میشه که درست بیخ گوش مدرسه نابودکنندگان اژدها سر و کله اش پیدا میشه. همه چی از اونجایی شروع میشه که توی مدرسه، خبر می پیچه قراره یه عملیات شکار اژدها راه بیفته. شوالیه های دیگه که همشون مغرور و پرادعا هستن، از همین الان خودشون رو برنده میدونن و توی خیالشون کلی اژدهای بی گناه رو کشتن! اما برای ویگلاف و اژدهای کوچولو و بامزه اش، وروجک، این خبر اصلاً خوب نیست. وروجک، اژدهای دوست داشتنی و بی خطریه که مثل یه حیوون خونگی برای ویگلافه و رابطه اش باهاش مثل رابطه یه مادر و بچه اش می مونه. تهدید شکار اژدها، مستقیماً جون وروجک رو به خطر میندازه.

زمینه چینی داستان و شروع خطر

توی مدرسه نابودکنندگان اژدها، هیاهو به راه افتاده. مدیر مدرسه، مُردرِد، اعلامیه جدیدی رو چسبونده که طبق اون، قراره یه تور شکار اژدها ترتیب داده بشه. شوالیه های دیگه، مثل گراول و اسلاب که همیشه دوست دارن خودشون رو به رخ بقیه بکشن، حسابی ذوق زده شدن و دارن برای این شکار دندون تیز می کنن. اونا فکر می کنن با کشتن یه اژدها، می تونن اسم و رسمی برای خودشون دست و پا کنن. اما ویگلاف که میدونه وروجک کوچولوش اون اطرافه، دلش شور میزنه. وروجک، اژدهایی که از وقتی تخمش بود پیش ویگلاف بوده و حالا حسابی بهش وابسته شده، ممکنه توی دام این شوالیه های بی مغز بیفته. همین اضطراب و نگرانی ویگلاف، نقطه ی شروع ماجراست و اون رو مجبور می کنه برای نجات دوست کوچیکش وارد عمل بشه.

خطر برای وروجک و تصمیم ویگلاف

رابطه ویگلاف و وروجک، واقعاً منحصر به فرده. وروجک یه اژدهای کوچیکه که خیلی به ویگلاف وابسته است و اونو مثل مادر خودش میبینه. وقتی خبر شکار اژدها میاد، ویگلاف میدونه که وروجک ممکنه یکی از قربانی ها باشه. اون نمیتونه ببینه که به اژدهای بی گناهش آسیبی برسه. برای همین، یه تصمیم مهم میگیره: به جای اینکه مثل بقیه شوالیه ها دنبال کشتن اژدها باشه، باید راهی برای نجات وروجک پیدا کنه. این تصمیم، نقطه عطف داستانه و مسیر ویگلاف رو از بقیه شاگردهای مدرسه جدا می کنه. اون دیگه یه نابودکننده اژدها نیست، بلکه قراره بشه نجات دهنده اژدها.

تشکیل گروه من وروجک

ویگلاف میدونه که به تنهایی نمیتونه از پس این ماموریت سخت بربیاد. برای همین، از بهترین دوستاش کمک میخواد: اریکا، آنگوس و جنیس. این سه نفر، هر کدوم ویژگی های خاص خودشون رو دارن و توی ماجراهای قبلی هم بارها ثابت کردن که رفیق نیمه راه نیستن. اونا وقتی متوجه میشن که وروجک تو خطره، بدون درنگ با ویگلاف همراه میشن. اسم گروهشون رو هم میذارن من وروجک. این اسم، هم بامزه است و هم کاملاً هدفشون رو نشون میده: ماموریت نجات وروجک! اینجاست که قدرت دوستی و کار گروهی خودش رو نشون میده. هر کدوم از بچه ها، با توانایی های خودشون میان میدون تا این عملیات سخت رو به سرانجام برسونن.

ماجراجویی در جنگل تاریک

حالا گروه من وروجک باید راهی جنگل تاریک و پرخطر بشن. این جنگل، پر از اژدهایان مختلفه که بعضی هاشون دوست داشتنی و بعضی هاشون خطرناک. توی مسیرشون، با چالش های زیادی روبرو میشن. از موانع طبیعی و راه گم کردن توی جنگل گرفته تا مواجهه با شوالیه های رقیب که همون اژدهاکش های بی عقل مدرسه ان و دارن دنبال وروجک می گردن. هر قدمی که برمیدارن، یه ماجرای جدید رو پیش روی اونا میذاره. این بخش از داستان پر از هیجانه و نشون میده که بچه ها چطور با مشکلات مقابله می کنن و با فکر و همکاری، از پسشون برمیان. صحنه هایی که کیت مک مولان از این جنگل و اتفاقاتش روایت می کنه، حسابی آدم رو توی داستان غرق می کنه.

رو در رویی با دختربچه غول

در اوج ماجرا، گروه من وروجک با یه شخصیت جدید و کاملاً غیرمنتظره روبرو میشن: یک دختربچه غول! این غول کوچولو، همون کسیه که وروجک رو دزدیده. اما چرا؟ اون اصلاً قصد بدی نداره، فقط میخواد وروجک رو به عنوان حیوون خونگی خودش داشته باشه! البته برای وروجک، این خودش یه مشکل بزرگه؛ چون از ویگلاف دور شده و دلش برای دوستش تنگ شده. این دختربچه غول، با اینکه به ظاهر خیلی قوی و ترسناکه، اما در واقعیت یه شخصیت بامزه و بعضاً بی منطقه که فقط به فکر خودش و خواسته هاشه. مواجهه ویگلاف و دوستانش با این غول کوچولو، یکی از نقاط اوج داستانه که قراره تعیین کننده باشه.

استفاده از هوش به جای زور

حالا که وروجک توی دست غوله، ویگلاف و تیمش باید راهی برای نجاتش پیدا کنن. اما چطور میشه با یه غول قدرتمند مبارزه کرد، وقتی خودت یه پسر لاغری و زور بازو نداری؟ اینجا دقیقاً همونجاییه که هوش و ذکاوت ویگلاف به کار میاد. اون به جای اینکه مثل بقیه شوالیه ها دنبال جنگ و دعوا باشه، با فکر و نقشه کشی، سعی می کنه غول رو گول بزنه یا قانع کنه. راه حل های خلاقانه ای که ویگلاف پیدا می کنه، واقعاً دیدنیه. اون از نبوغش استفاده می کنه تا غول رو وادار کنه وروجک رو پس بده، بدون اینکه نیازی به یه مبارزه فیزیکی باشه. این بخش از داستان به خوبی نشون میده که همیشه قوی ترین آدم، برنده نیست؛ گاهی یه فکر درست، بیشتر از صد تا شمشیر کارآییه.

نتیجه گیری ماجرا و درس های نهایی

بعد از کلی ماجراجویی و چالش، بالاخره ویگلاف و گروهش موفق میشن وروجک رو نجات بدن و به مدرسه برگردونن. این عملیات نجات، دستاوردهای خیلی مهمی برای بچه ها داره. اونا نه تنها جون وروجک رو نجات دادن، بلکه ثابت کردن که دوستی، همکاری و هوش، خیلی بیشتر از زور بازو ارزش دارن. شوالیه های دیگه که مسخره شون می کردن و اونا رو دست کم گرفته بودن، حالا متوجه میشن که اشتباه می کردن. این پایان داستان، حسابی به دل آدم میشینه و نشون میده که با فکر و همدلی، میشه از پس هر مشکلی برومد، حتی اگه اون مشکل یه غول کوچک، مشکل بزرگ باشه.

تحلیل شخصیت های اصلی

شخصیت پردازی توی کتاب های کیت مک مولان همیشه یه نقطه قوت بوده، و توی «غول کوچک، مشکل بزرگ» هم این موضوع رو به خوبی می بینیم. هر کدوم از کاراکترها، ویژگی های خاص خودشون رو دارن که باعث میشه هم داستان جذاب تر بشه و هم پیام ها بهتر منتقل بشن.

ویگلاف

ویگلاف، قهرمان اصلی داستان، واقعاً یه قهرمان متفاوته. اون لاغره، ظریف و اصلاً زور و بازو نداره که بخواد مثل یه شوالیه واقعی بجنگه. اما به جاش یه مغز متفکر داره، خیلی مهربونه و دلش برای همه موجودات، حتی یه مورچه، می سوزه. ویگلاف نماینده هوش و ذکاوت در برابر قدرت فیزیکیه. اون به ما یاد میده که برای حل مشکلات، همیشه نیازی به زور نیست؛ گاهی یه فکر خوب، یه برنامه هوشمندانه و یه قلب پر از مهربونی، از هر شمشیری برنده تره. اون کلیشه های قهرمانان سنتی رو میشکنه و نشون میده که میشه با ارزش های جدیدی قهرمان بود.

وروجک

وروجک، اژدهای کوچولو و بامزه ویگلافه. اون نمادی از موجودی دوست داشتنی و بی دفاعه که نیاز به مراقبت و نجات داره. وروجک قلب داستانه، چون کل ماجرا برای نجات اونه که اتفاق میفته. رابطه ویگلاف با وروجک، نماد مسئولیت پذیری، عشق به حیوانات و اهمیت دوستی بین موجوداته. همین که ویگلاف حاضره این همه خطر رو به جون بخره تا وروجک رو نجات بده، عمق این رابطه رو نشون میده و به خواننده حس همدلی میده.

دوستان ویگلاف (اریکا، آنگوس، جنیس)

تیم من وروجک بدون اریکا، آنگوس و جنیس ناقص بود. اریکا با شجاعت و مهارت هایش، آنگوس با وفاداری و قدرت (که البته اونم گاهی از مسیر خارج میشه!) و جنیس با دید دقیق و بعضاً غرغروانه اش، هر کدوم یه نقش مهم توی گروه دارن. این سه نفر نماد قدرت کار گروهی و دوستی واقعی هستن. اونا با اینکه خودشون هم در خطر هستن، اما ویگلاف رو تنها نمیذارن و شونه به شونه اش برای نجات وروجک تلاش می کنن. این همکاری، نشون میده که چطور میشه با هم فکری و حمایت از همدیگه، به اهداف بزرگ رسید.

دختربچه غول

دختربچه غول، آنتاگونیست اصلی این جلده. اون یه غول کوچولوئه که با اینکه قدرتش زیاده، اما خیلی هم بی منطق و خودخواه به نظر میرسه. انگیزه اون از دزدیدن وروجک، فقط اینه که یه حیوون خونگی داشته باشه و از سر شیطنت این کار رو کرده. این شخصیت نشون میده که گاهی اوقات، مشکل اصلی از یه بچه غول میاد که فقط به خواسته های خودش فکر می کنه و از قدرت و زور بازو برای رسیدن به اهدافش استفاده می کنه، بدون اینکه به عواقب کارش فکر کنه. تحلیل این شخصیت به ما کمک می کنه تا با انگیزه های مختلف روبرو بشیم و ببینیم که همیشه شرارت مطلق نیست که باعث مشکل میشه.

پیام ها و مضامین اصلی کتاب

کتاب «غول کوچک، مشکل بزرگ» فقط یه داستان ماجراجویی نیست؛ بلکه پر از پیام ها و درس هاییه که می تونه برای بچه ها و حتی بزرگ ترها مفید باشه. کیت مک مولان با ظرافت خاصی، این مفاهیم رو لابه لای طنز و هیجان داستان جا داده.

پیروزی هوش و ذکاوت بر قدرت فیزیکی

اگه بخوایم یه پیام اصلی از این کتاب دربیاریم، همین جمله است: هوش از زور بازو مهم تره! ویگلاف با اینکه از نظر فیزیکی ضعیفه، اما با فکر و ذکاوتش میتونه از پس مشکلات بزرگ بربیاد. این داستان به بچه ها یاد میده که لازم نیست همیشه قوی ترین یا بزرگ ترین باشی تا بتونی موفق بشی. گاهی اوقات، یه ایده خوب، یه راه حل خلاقانه و استفاده از مغز، خیلی بیشتر از مشت و لگد به کار میاد. این پیام واقعاً به درد دنیای امروز ما هم میخوره.

اهمیت دوستی و کار گروهی

همونطور که دیدیم، ویگلاف به تنهایی نمیتونه وروجک رو نجات بده. اون نیاز به کمک دوستاش داره و با همدلی و همکاری تیم من وروجک هست که موفق میشن. این کتاب به زیبایی نشون میده که چطور با همکاری و اعتماد به همدیگه، میشه کارهای بزرگی انجام داد. دوستی های واقعی، قدرت حل مشکلات رو چندین برابر می کنن و این یه درس ارزشمند برای همه است.

شکستن کلیشه ها و ارزش های سنتی

مجموعه «مدرسه نابودکنندگان اژدها» و به خصوص شخصیت ویگلاف، مدام دارن کلیشه های قهرمانان رو میشکنن. شوالیه های سنتی توی داستان های دیگه، معمولاً قوی، بی باک و بی رحمن. اما ویگلاف یه جور دیگه است؛ اون مهربونه، از آسیب رسوندن متنفره و ترجیح میده با فکرش مشکلات رو حل کنه. این پیام به بچه ها میگه که نباید خودشون رو توی قالب های از پیش تعیین شده قرار بدن و میتونن با خصوصیات منحصر به فرد خودشون، قهرمان باشن.

مسئولیت پذیری و محبت به حیوانات

رابطه ویگلاف با وروجک، خیلی پر از مهربونی و مسئولیته. ویگلاف حسابی مراقب وروجکه و جونش رو براش میده. این بخش از داستان به بچه ها یاد میده که چقدر مهمه مسئولیت حیوون های خونگی یا هر موجود زنده دیگه ای رو قبول کنن و باهاشون مهربون باشن. این یه درس قشنگ در مورد همدلی با موجودات دیگه است.

اهمیت شهامت و ایستادگی

با اینکه ویگلاف زور بازو نداره، اما حسابی شجاعه. اون در برابر شوالیه های قلدر مدرسه و حتی در برابر دختربچه غول، از خودش ضعف نشون نمیده و برای هدفش (نجات وروجک) تا آخرش می ایسته. این شهامت نه به معنی بی فکری و به دل خطر زدن، بلکه به معنی ایستادگی و تلاش برای کاریه که فکر می کنی درسته، حتی اگه بزرگ تر و قوی تر از تو باشن.

طنز به عنوان ابزار آموزش

یکی از ویژگی های بارز کتاب، استفاده از طنزه. کیت مک مولان از طنز و موقعیت های خنده دار استفاده می کنه تا مفاهیم مهم رو راحت تر به بچه ها منتقل کنه. وقتی یه داستان خنده دار باشه، بچه ها بیشتر درگیرش میشن و پیام هاش هم بهتر توی ذهنشون میمونه. این نشون میده که آموزش نباید همیشه خشک و رسمی باشه؛ گاهی اوقات با یه عالمه شوخی و خنده، میشه کلی چیز یاد گرفت.

این کتاب به زیبایی نشان می دهد که هوش و ذکاوت در کنار مهربانی و مسئولیت پذیری، می تواند از هر نیروی فیزیکی قدرتمندتری باشد.

چرا باید غول کوچک، مشکل بزرگ را خواند؟

خب، تا اینجا کلی درباره خلاصه کتاب غول کوچک، مشکل بزرگ ( نویسنده کیت مک مولان ) و شخصیت ها و پیام هاش حرف زدیم. حالا شاید بپرسید که چرا اصلاً باید این کتاب رو بخونیم؟ این کتاب چه مزیتی برای بچه ها و حتی خود ما داره؟ بذارید چندتا دلیل خیلی خوب بهتون بگم:

اول از همه، این کتاب برای بچه هایی که توی رده سنی ۶ تا ۱۲ سال هستن، فوق العاده جذابه. داستان پر از هیجان و ماجراست، شخصیت هاش بامزه ان و مدام اتفاقات غیرمنتظره میافته. کیت مک مولان بلده چطور یه داستان رو انقدر شیرین بنویسه که بچه ها نتونن از خوندنش دست بکشن. اگه دنبال یه کتاب فانتزی کودکانه آموزنده می گردید، «غول کوچک، مشکل بزرگ» یه گزینه عالیه.

دوم اینکه، این کتاب حسابی مهارت های فکری بچه ها رو تقویت می کنه. ویگلاف نشون میده که چطور میشه با فکر کردن، حل مسئله و خلاقیت، از پس مشکلات برومد. این داستان تلویحاً بچه ها رو تشویق می کنه که توی زندگی واقعی هم به جای اینکه زود عصبانی بشن یا از زور استفاده کنن، اول فکر کنن و راه حل های هوشمندانه پیدا کنن. این یعنی تقویت هوش و توانایی حل مسئله.

از نظر پیام های اخلاقی هم، این کتاب حرف های خیلی خوبی برای گفتن داره. از اهمیت دوستی و کار گروهی گرفته تا مهربانی با حیوانات و مسئولیت پذیری. این داستان به بچه ها یاد میده که قهرمان بودن فقط به ظاهر قوی بودن نیست، بلکه به داشتن یه قلب مهربون و یه ذهن فعال هم هست. اینها ارزش هایی هستن که توی شکل گیری شخصیت بچه ها خیلی مهمن.

و البته، فراموش نکنیم که این کتاب بخشی از یه مجموعه خیلی محبوبه. اگه از «غول کوچک، مشکل بزرگ» خوشتون اومد، می تونید سراغ بقیه جلدهای «مدرسه نابودکنندگان اژدها» هم برید و کلی ماجراجویی دیگه با ویگلاف و دوستانش داشته باشید. این مجموعه، ساعت ها سرگرمی و اوقات خوش رو برای بچه ها و حتی بزرگ ترهایی که کنارشون می خونن، تضمین می کنه.

و در آخر، لحن طنزآمیز و سرگرم کننده کتاب هم یه دلیل مهم دیگه است. کیت مک مولان به طرز ماهرانه ای طنز رو با ماجرا مخلوط کرده و باعث شده هر لحظه خنده به لب خواننده بیاد. این ویژگی باعث میشه که حتی قسمت های پر از چالش داستان هم برای بچه ها قابل هضم و دوست داشتنی باشه. پس اگه دنبال یه کتاب می گردید که هم سرگرم کننده باشه، هم آموزنده و هم به دل بشینه، «غول کوچک، مشکل بزرگ» رو حتماً توی لیستتون قرار بدید.

نتیجه گیری

در مجموع، «غول کوچک، مشکل بزرگ» یه کتاب فوق العاده برای بچه هاست که از مجموعه پرطرفدار «مدرسه نابودکنندگان اژدها» اومده. این داستان به ما یادآوری می کنه که قدرت واقعی توی هوش، مهربانی و همکاریه، نه فقط زور بازو. ویگلاف و ماجراهای خنده دار و پرهیجانش، نشون میده که چطور میشه با خلاقیت و دوستی، حتی از پس بزرگ ترین مشکلات هم برومد.

اگه دوست دارید فرزندانتون با یه کتاب پر از طنز و ماجراجویی، درس های ارزشمندی درباره دوستی، مسئولیت پذیری و اهمیت هوش یاد بگیرن، خوندن کتاب غول کوچک مشکل بزرگ رو حسابی پیشنهاد می کنم. این کتاب یه فرصت عالیه تا ساعت ها در دنیایی پر از اژدهایان بامزه و شوالیه های خنده دار غرق بشن و لذت ببرن. پس معطل نکنید و خودتون یا با بچه هاتون، مهمون دنیای جذاب کیت مک مولان بشید. مطمئن باشید که این داستان، لبخند رو به لب هاتون میاره و یه تجربه به یاد موندنی رو براتون رقم می زنه!